رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت چهاردهم قسمت اخر
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت سیزدهم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت دوازدهم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت یازدهم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت دهم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت نهم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت هشتم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت هفتم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت ششم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت پنجم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!